به گزارش مشرق، نظام پادشاهی حاکم بر عربستان سعودی تاکنون بحرانهای متعددی را پشتسر گذاشته است، کودتای فیصل بن عبدالعزیز پادشاه سوم سعودیها برعلیه برعلیه برادر بزرگتر خود، سعود بن عبدالعزیز که اولین پادشاه بعد از پدر بود و یا ترور فیصل بن عبدالعزیز به دست برادرزاده خود فیصل بن مساعد بحرانهایی است که از ابتدای پادشاهی سعودیها بر شبه جزیره عربستان به دنبال این خاندان بوده است. سعودیها در سالهای اخیر هم روزگار بدون هیاهوی را پشتسر نگذاشتهاند، بحرانی که اکنون آنها با آن روبرو هستند انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد حکومت سعودی است.
در شرایطی که تا پیش از این پادشاهان سعودی از میان پسران عبدالعزیز بن سعود انتخاب میشدند با آغاز پادشاهی سلمان بن عبدالعزیز این رسم کنار گذاشته شد؛ او در ابتدا، کوچکترین برادرش مقرن بن عبدالعزیز را از ولایت عهدی کنار گذاشت و به جای او، برادرزادهاش محمد بن نایف آلسعود را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد، انتخابی که از ابتدا بسیاری معتقد بودند، فضاسازی ملک سلمان برای جانشینی فرزندش محمد بن سلمان به جای او به عنوان پادشاه بعدی عربستان سعودی است.
محمد بن سلمان که از ابتدای پادشاهی پدرش، به عنوان وزیر دفاع عربستان سعودی منصوب شده است، طی سالهای گذشته نشان داده که به دنبال برنامه خاصی برای مقابله با مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران است.
بن سلمان که این روزها در حال مدیریت جنگ مستقیم عربستان با یمن است از سوی دیگر نقش کاملا مشهودی را هم در مدیریت قوای ضدمقاومت در منطقه بازی میکند و در این شرایط نقل و انتقال قدرت در خاندان سعودی هم با مدیریت جدی وی انجام شده است.
بسیاری آنچه اکنون در خانواده حاکم عربستان روی داده را هم کودتای محمد بن سلمان برضد عموها و عموزادگان وی میدانند، حرکتی که از دید بسیاری از این اقوام دور و نزدیک قیام برعلیه حق قانونی آنها تعبیر میشود؛ به طور قطع از میان صدها شاهزاده جوان، میانسال و پیر سعودی خیلیها دوست داشتند امروز جای محمد بن سلمان بودند و میتوان پیشبینی کرد که بیش از همه همین شاهزادگان سعودی هستند که از این انتخاب و آیندهای که در انتظارشان است عصبانی شدهاند اما از سوی دیگر اگر به موضوع انتقال قدرت در میان حکومتهای پادشاهی نگاه بیندازیم کاملا مشخص است که پادشاهان همیشه دوست داشتهاند فرزند خود را به عنوان جانشین خود معرفی کنند و معمولا سعی میکنند این فرآیند را به وسیله قدرتی که در دوران حکومت خود دارا هستند به مردم کشورشان تحمیل کنند؛ از جمله این اتفاقات مدتی پیش در اردن اتفاق افتاد و با وجود اینکه در ابتدا طلال بن عبدالله، عموی شاه فعلی ولیعهد بود، اما وقتی بیماری سرطان ملک حسین عود کرد، طلال را کنار گذاشت و فرزندش را جای خودش تعیین کرد.
در دیگر کشورهای همسایه ما مثل جمهوری آذربایجان و ترکمنستان هم از این اتفاقات بسیار میافتد و اگر مبارک، صدام و قذافی هم میماندند احتمالا فرزندانشان جای آنها را میگرفتند. اتفاقاتی از این قبیل در میان کشورهای منطقه موضوع نادری نیست که تنها مخصوص به عربستان سعودی باشد و در آینده هم باید منتظر چنین رویدادهایی باشیم، موضوعی که در این میان حائز اهمیت است این است که با وجود اینکه روش رسیدن حکومت از پدر به فرزند هنوز هم در جهان معمول است اما این مساله باعث آن نمیشود تا در چنین فرآیند انتقال قدرتی، جانشینان همیشه عاقلتر از پدرانشان باشند و به نظر میرسد این موضوع را در مورد انتقال قدرت در عربستان هم شاهد هستیم.
البته از سوی دیگر ممکن است خاندان سعودی شانسی بزرگ را هم در انتقال قدرت از سلمان به فرزندش آورده باشد. انتقال قدرت از فرزندان عبدالعزیز به نوههای او دیر یا زود باید اتفاق میافتاد. محمد بن نایف که پیش از بن سلمان به عنوان ولیعهد معرفی شده بود هم یکی از همین نوهها بود که با کنار گذاشته شدن عموی وی یعنی مقرن بن عبدالعزیز به عنوان پادشاه بعدی عربستان معرفی شده بود.
در شرایطی که بن نایف اکنون نزدیک به ۵۸ سال سن دارد و بیمار است، در بهترین حالت میتوانست ۱۲ سال دیگر شاه باشد و در این صورت قابل پیش بینی بود که در مدتی نزدیک باز هم دعوای قدرت میان خاندان سعودی در میگرفت و این بار در شرایطی که دیگر هیچکدام از عموها برای جانشینی وی زنده نبود خاندان سعودی باید با تشنج بیشتری پادشاه جدید را برمیگزید. اما امروز محمد بن سلمان که تنها ۳۰ سال سن دارد به عنوان ولیعهد انتخاب شده و به راحتی قابل پیشبینی است که برای چیزی حدود ۴۰ سال دیگر خاندان سعودی را از دغدغه اینکه چه کسی باید پادشاه باشد آسوده کرده است.
از سوی دیگر مردم عربستان هم مردمی نیستند که به دیکتاتور نه بگویند؛ هنوز بخش عمدهای از آنها در بیابانها زندگی میکنند، طبقه متوسط آنها چندان در سیاست دخالت نمیکنند و حاکمیت هم تلاش کرده حداقلها را تدارک ببیند؛ اکنون پس از مرگ موسس این خاندان این اولین بار است که یک شاه جوان سکان کشور را به دست خواهد گرفت. این شاه با همه دیوانگیهایی که برای نشان دادن اراده و قدرت خود به رقبای داخلی و بینالمللیاش از خود نشان داده است در یک قدمی تاج و تخت است و این شانس را دارد که یا به خیره سریهایش ادامه دهد و یا آنکه شرایط را برای یک حکومت طولانی فراهم کند.
در شرایطی که مجوز حضور محمد بن سلمان در قدرت از واشنگتن و با هدیههای کلانی که در سفر ترامپ داده شد، صادر و برای ادامه هم به کاخ سفید متکی است، به نظر میرسد که نه او علاقمند است از زیر بلیط آمریکاییها خارج شود و نه آمریکاییها چنین اجازهای را خواهند داد.
این مسائل نشان میدهد که ما اکنون با یک شاه دستنشانده مستبد در منطقه مواجه هستیم. شاهی که هم جوان است و هم ماجراجو. او در طول سالهای آینده بسیاری از شاهزادهای بالای ۵۰ سال را خانهنشین خواهد کرد و حکومت سعودیها را به سمتوسوی جدیدی خواهد برد، سمتی که به نظر میرسد ادامه بلند پروازیهای او در منطقه باشد. البته آمریکاییها همچنان به شاه خودشان مشاوره خواهند داد و برخی از طرحهای منطقهای را به وسیله او اجرا خواهند کرد.
همه مسائل مطرح شده اکنون نشان میدهد که خاندان سعودی از یک سو ممکن است با اقدام ملک سلمان در تعیین فرزندش به عنوان پادشاه بعدی به سمت از هم گسیختگی و رقابتهای درونی در میان شاهزادگان پیش برود و کار را به جایی برساند که این خاندان از درون پاشیده شود و یا از سوی دیگر ممکن است به دلیل فضای جدیدی که برای انتقال قدرت از یک نسل به نسل دیگر ایجاد شده مورد حمایت برخی از شاهزادگان جوان و همچنین برخی از طبقه متوسط این کشور باشد، موضوعی که البته بستگی به نوع رفتار محمد بن سلمان با دیگر عموزادگان و همچنین سیاستهای اقتصادی و منطقهای او هم دارد؛ در مجموع باید به این نکته هم توجه داشت که بن سلمان تا کنون چهرهای ماجراجو و قدرتطلب از خود نشان داده که بسیاری از ضوابط حکومت عاقلانه را برخوردار نمیباشد.